۵ مطلب با موضوع «از سری ماجراهای پت و مت» ثبت شده است

همیشه اول فکر کنید بعد تایپ؛ حتی موقع چت با رفیق فاب

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۰ ]
    • کوثر بانو
    • سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۵

    دریا که چیزی نیست، عجب دلی داره...

    همیشه خدا یه پایه رفاقتم ناخواسته میلنگید

    اهل نامردی نیستم 

    اما رفاقت انگار برام تو ۴-۵ سال خلاصه میشد

    ولی معرفت این دخدر عجیب شرمنده ام میکنه.

    [ اینجوری ]

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۰ ]
    • کوثر بانو
    • پنجشنبه ۱۵ بهمن ۹۴

    خاطرات گذشته منو میکشه آسون...

    دلم تنگ مدرسه نیست اما

    زنگ نماز میخواد

    از اون زنگ تفریح های 35 دیقه ای

    که پت و مت وار جیم بزنیم پشت مدرسه

    من زار بزنم اون دلداری بده

    بعد اون زار بزنه و من دلداری!


    + عجیب دلم گرفته بیخودی

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • کوثر بانو
    • يكشنبه ۱۹ مهر ۹۴

    پت و مت

    روزی روزگاری در شمال ایران زمین
    دخترکانی بودندی
    ملقب به پت و مت؛
    در راهروی همان عمارت خراب شده 
    پت و مت و رفقا قدم میزندی
    ناگاه به راست پیچیدندی
    و پت، برحسب اتفاق 
    جناب کربن و برو بکسشان را دیدن کردندی
    دست و پا گم کرده و هول
    برای بار nام 
    سلامی خدمتشان عرض نمودندی 
    و به تنهایی پیچیدندی
    و در بین مت و الباقی بکس نیز پیش از پیچ
    بسیار خنده شدندی...

    + یه تجربی پشت کنکوریم
    از زبان و دستور هم سر در نمیارم
    + :)

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۵ ]
    • کوثر بانو
    • سه شنبه ۳۱ شهریور ۹۴

    از سری ماجرا های پت و مت

    یک بانوی اسفندی - از سری ماجرا های پت و مت
    روزی روزگاری در ایران زمین
    دو رفیق بودند
    پت و مت
    هرچند مونث!
    هرچه میکردند غالبا به حرکاتی ضایع ختم گردیده
    و سبب آبرو ریزی میشد
    فی المثل:
    پت و مت گوشه ای از زمین گرد خدا ایستاده بودند
    در ارتباط با اتیاپ (جمع مکسر تیپ!) بندگان خدا نظراتی چند میدادند
    به اذن خدا دری در آن گوشه باز گردیده
    و ناگاه یکی از آن بندگان خدا از آن در وارد شد
    سخنان پت و مت را شنیده بود گویا
    و آن دو مظلوم تا هفته ها آماج تکه و تعنه ها بودند
    مستقیم و غیر مستقیم
    خدایشان ببخشاید
    + هوا فلفلیه بدجور!
    + بنده خدا آقای کربن اند.
     
    پ.ن
    +نویسنده های تو جوبی بنویسید تو وب که پاک نشید

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۰ ]
    • کوثر بانو
    • شنبه ۱۰ مرداد ۹۴