یه سری آدم ها هم هستن که نه فقط به عالی ترین حالت
بلکه به معمولی ترین حالت هم گند میزنن
یه سری آدم ها هم هستن که نه فقط به عالی ترین حالت
بلکه به معمولی ترین حالت هم گند میزنن
به امید خدا رو به سوی کور شدن دارم...
امروز بعد 5 سال یک سری قیافه ها دیدم که عمرا در خیال هم بشود تصور کرد این شاخ های دنیای مجازی
یک روزی تو دسته های 3 تایی به خز ترین حالت ممکن انگشت هایشان به نماد پیروزی کنار صورت ساده و پرمویشان نگه داشته اند.
و لنز گوشی مامان من آن را ثبت کرده است...
اگه بزرگ شدن ینی بقیه ازت انتظار داشته باشن مرغ پاک کنی، میخوام صد سال سیا بزرگ نشم.
از این دخترای آروم،
که اگه یه هفته هم کسی باهاش حرف نزنه کاری به کار بقیه نداره.
اهل جنگ و دعوا نیست فقط تا وقتی کسی اذیتش نکنه؛
دخالت بیجا تو زندگیش نکنه.
من آرومم اما رو خوابم حساسم،
رو وسایلم،
لباسام،
کتابام،
رو زندگیم کلا.
وقتی کسی کتابمو ببره نسخه خطی پاره پوره تحویل بده؛
یا وقتی که خواب باشم و با لگد! بیدارم کنن؛
یا وقتی بدون در جریان گذاشتن من لباسامو جر واجر میکنن؛
دست خودم نیست نمیتونم آروم بمونم.
و کاملا هم طبیعیه!
خدا کنه حال هفته بعدم از امشبم بهتر باشه
+و کنکوری که همچنان خر است.
به نظرتون چند صد سال دیگه باید بگذره
تا یه گروهی از مردم بفهمن
بعضیا سکوت شب و دوس دارن
و بعضیای دیگه غوغای روز رو؟
کوثر دیوانه من
همه آدما میتونن قشنگ حرف بزنن
اما همه اونایی که قشنگ حرف میزنن
رفتارشون به اندازه حرفاشون قشنگ نیست.
ما رفتیم گیلان لباس مجلسی بخریم
۶ تا کتاب خریدیم برگشتیم!
+ گیلانیایی که اینجا رو میخونید
ناموسا دختراتون تو عروسیا مانتو میپوشن فقط؟
هر ور رو نگاه میکردی مانتو بود و مانتو...
یه حس احمقانه ای ته دلم میگه امسالو بمون باز
من تازه یاد گرفتم چجوری باید درس خوند
تابستان خود را تا ۵ صبح بیداریم
کپه مرگ را گذاشته نذاشته
۸ صب حکومت نظامی به پا کرده
ما را برمیخیزانند!
اینایی که ۷ صب آرایش کرده تو جلسه کنکور بودن
ساعت چند بیدار شدن ینی؟
کاش بیشعوری آمپول داشت...
فک کنم اگه تو دنیای هری پاتری بودم
بیشترین طلسمی که ازش استفاده میکردم
آبلیویت بود.
یک وبلاگ نویسی بود که میگف:
آدما نه به اندازه عکسای اینستاشون خوشبختن
و نه به اندازه نوشته های وبشون بدبخت
من میخوام بگم:
گاهی آدما خیلی بیشتر از عکسای اینستاشون خوشبختن
همونایی که خوشبختیشونو قاب میگیرن
تو ۷ تا سوراخ موش قایم میکنن
که دیده نشه
در عوض هستن اونایی که همینکارو با بدبختیاشون میکنن...
مثلا تابستان باشد
بعد چند ماه به خودت استراحت بدهی
از کار و کار و کار و زحمت
دست زنت را بگیری ببری خانه بچه ها
رسیده نرسیده خبر بدهند
خانه ات خالی شده
(شما بخوانید خالی کرده اند)
+ کمی خونه جدید کار داره
فعلا صدای کوثر رو از همین خونه پذیرا باشید
:)
کتاب ها ( ❤ )
فیلم ها
وبلاگ جدید
اینستا
تلگرام
لباس برا عروسی
قرار با رفقا
خانه بی نت به چه ماند؟
به زنبور بی عسل...
+والا به قرعان
و تو ای مرگ نیا...
« استرس » ما را کشت.
گاهی لازمه آدم پاشه وایسه
با انگشت به اون آدمی که باید اشاره کنه
بعد رو به خدا بگه:
نمی کشی خفه اش کن اینو لطفا...
بچه تر که بودم (هنوز هم بچه ام)
فکر میکردم هر آدمی اگه ساعت برنارد رو داشته دیگه مشکلی نداره
اما حالا خیلی چیز ها هست که با اون ساعت درست نمیشه...
وقتی خبر فوت 19 تا سرباز تو تصادف رانندگی به گوش هر کسی برسه
به طور معمول ناراحت میشه؛
نه دوره بیوفته تبریک بگه!
+[ اینجا ]
کامنت "سید"
حرف های یه سری از آدما
مث زیست خوندن یه پشت کنکوریه
باید دائم یه قلم و کاغذ دم دستت باشه
تا واو به واو حرف هاش رو تو ذهنت درست ثبت کنی
آدمای معمولی میتونن آرزو داشته باشن
اما نمیتونن چیزهای فوق العاده بخوان
آدمای معمولی میتونن از بقیه خوششون بیاد
اما نمیتونن آدمای فوق العاده رو بخوان
آدمای معمولی میتونن سفر برن
اما نمیتونن سفر های فوق العاده بخوان
آدمای معمولی میتونن شاغل باشن
اما نمیتونن شغل های فوق العاده بخوان
آدمای معمولی میتونن زندگی کنن
اما نمیتونن عاشقی بخوان
هرگز با یک دیوانه ی بی عقل هم اتاق نشید
حالا میخواد رفیق فابتون باشه؛
دشمن خونیتون باشه؛
یا خواهر کوچیکه تون...
+ تا مادرم -خدابیامرز- زنده بود
تمام کارهای خونه با من بود
از آشپزی تا جارو زدن خونه
منتها وقت چایی خوردن
2 تا استکان میگرفت
یکی برای خودش
یکی برای بابا!
خدا شانس نداده که...
- نه خدا شانس داده
فقط خِشتَک کیسه ما سوراخ بود!
مردمم شانس ما رو رو هوا زدن...
برای من مادربزرگ زنی ست نحیف
با سرفه های ممتد و قرص های زیر زبانی
که همیشه خدا چایی اش به راه است
و نهارش به اندازه یک مهمان بی خبر که تو باشی، اضافه تر...
+ یکهو همینجوری بی هوا دلم تنگش شد.
خدا به یه سری از آدما اعصاب فولادی داده
به یه سری چونه پلاستیکی
به بقیه مرض اعصاب دائمی...
+ یه گونه بسیار نادری هم هس
خدا بهشون چیزی نداده
ولی از ۳ گروه دیگه دورشون کرده!
حس میکنم وبلاگم شده شبیه خونه یه مادربزرگ تنها بعد مرگش.
تا اعلامیه نزنی سوم، هفتم، چهلم، سالگرد
کسی جز بچه هات نمیاد به خونت سر بزنه
برات فاتحه بفرسته
به خودی خود چندان هم بد نیست
مشکل از اونجایی شروع میشه
که بعد از چند وقت نه اعلامیه ای زده میشه
و نه حتی بچه هات به یادتن
پست های اینجا هم انگار حکم اون اعلامیه رو دارن
به درجه ای از عرفان رسیدم
که برای کارت مسکن
رو گوشیم همراه بانک پارسیان نصب میکنم!
ساعت ۱و ۴۵ دیقه نصفه شبه
مردم یه چشم خوابیدن
من هنو دارم تو آشپزخونه ظرف میشورم.
یک سالیه یه مرضی به جون من افتاده مث تبخال
باید اسمشو گذاش " تب کامنت "
هر از گاهی ظاهر میشه
بعد دوباره میره ته ته ذهنم گم و گور میشه
اینجوریه که یه مدت بیخودی فک میکنم
واسه پست های دوستام کامنت گذاشتم
بعد میرم ۷-۸ تا از پستاشونو چک میکنم
اونوخ تازه یادم میاد فقط رفتم خوندمشون
ینی اصن کامنتی درکار نبوده
در اون زمان های قدیم
ما یک آپشنی داشتیم
به نام حس نوشتن
ذارتی به ذورتی مطلب مینوشتیم
در وبلاگ خویش پست مینمودیم
منتها از اونجایی که
این فالوعرا چشمون زدن
و چشتون دراد
دیگر آپشنمان ما را بدرود گفته
و ما ماندیم و جای خالی اش
آدمایی که برای خرید شارژ ۵ تومنی به این صفحه میرسن،
۲ دسته اند:
۱.آدمای معمولی که عدد ۳ رو وارد میکنن
۲.آدمای غیر معمولی که ۵ رو وارد میکنن
+تا بصل النخاعم سوخت ینی
وبلاگ نویس هایی که میخونمشون
خواننده هایی که داشتم
حس نوشتنم
همه نیستند
کاش "امید" هم مث دستمال شعر های بچگی بود
زیر درخت آلبالو گم میشد
بعد که دلت براش تنگ میشد،
میدوییدی پیداش میکردی
وصلش میکردی به خودت
و همه چیز مث روز اولش میشد
بی صاحاب بشه این کنکور
هر وبی میری یه سرش وصله به این لعنتی
عذاب وجدان نخوندنت میکشه تو رو...
+ موز دراومد
- ؟
+ موز دراومد الان
- چی؟
+ موز دراومد دیگه
- o_O ینی چی؟
+ لول ۱۵۰ اومدم موز در اومد!
- Fruite sugar splash و میگی؟ |:
در عمرم تمام برنج های آبکش شده ای که قرار بود
تنها سرگاز بگذارم و چند دیقه بعد -هنوز دقیق نمیدانم- زیرش را خاموش کنم
سوخته اند
تمام تمامشان
از این سوختن ها که ته دیگ فقط سیاه میشود نه ها
از آن ها که تا روی برنج سیاه و زرد میشود
و انگار باید پوست بکنی و داخلش را بخوری
پر از بوی دود و طعم کربن!
نصف بیشتر کتری های پر آبی که برای دم کردن چای گذاشته ام
سر رفته
خانه به آتش سوزی یک جرقه فاصله داشت
اگر مامان خانوم نبود
و خدا را شکر که همیشه بود
و کاش همیشه باشد
نصف بیشتر تکالیفم در ۱۲ سال تحصیلم در مدرسه نوشته میشد
یا کلا نوشته نمیشد و خوانده نمیشد و حالا ضعف پایه کمر شکن است
چون اول تنبلی نوشتن در دفترچه بود
و دوما فراموشی فراوان
اما نوبر تمام این ها
آهنگ تو از کجا پیدات شد از امیر عباس گلاب است
۸ روز دارمش
یک بار گوش ندادم
و این یعنی فاجعه حافظوی
نیمه گمشده اش کامل بود
تا ابد ناقص ماند...
درسته که خدا به میلیارد ها میلیارد آدم
چندین دهه اجازه زندگی داده
و تو قیامت به کارنامه عملشون میرسه
دقیق و عادلانه
اما شما چرا فک میکنین
خدا یه زیراکس از عدالتش گرفته
و صاف اجی مجی کرده تو کنکوری که از ما میگیرین؟
یکی برای خوب شدن حالش رمان مینویسه
یکی برای خوب شدن حالش رمان میخونه
یکی هم برای خوب شدن حالش نباید رمان بخونه...
عذاب وجدان چیز خوبی است
برای دختری مثل من...
از مهم ترین آپشن هایی که بهشت داره
اینه که دسشویی نمیری!
+ امضا: بانویی که در صف دسشویی قبل از خواب همیشه خدا آخره.
دوستان بیاییم موقع خریدن هرچیزی چش و چالمان را خوب باز کنیم
موقع خریدن کتاب، بیشتر.
+زرد اختصاصی از زمان جنینی عمومی ها را هم به عنوان اشانتیون داشت!
۳۷ هزار و پونصد تومن پول بیزبون عیدیمو دادم پای زرد عمومی!
الحاقیه: زرد عمومیا رو بردم سوت پایان گرفتم! :)
اینجا شمال ایران است
صدای من را از اتاقم میشنوید
ما هنوز هم از ترکش های چهارشنبه سوری در امان نیستیم!
شمام اگه از ساعت 3 و نیم تا 6 و نیم یه بند ایستاده پای گاز سمنو هم میزدین
نه دست داشتین نه پا...
من خشن نیستم،
اهل جنگ و دعوا و مرافعه هم نیستم.
اما نمیتونم تضمین کنم،
کسی که اذیتم میکنه رو
10 برابر بدتر اذیت نکنم.
۵ دیقه یه نفس پشت تلفن
داره نحوه ی چت در کلش رو
واسه رفیقش توضیح میده
اونوقت طرف هنو
موفق به ارسال یک عدد نقطه نشده!
بهش میگم:
تو را یک عدد خنگ رفیق است.
رفتم کنکور ثبت نام کنم
دیدم فامیلیم تو سایت اشتباه ثبت شده.
تا شنبه هم دستم به هیچ جا بند نیست.
+ما اگه شانس داشتیم
خدا یک پکیج خوشبختی
با ضمانت مادام العمر
برامون میفرستاد.
ساعت ۱۲ و ۱۰ دیقه شبه
لپ تاپو وسط فیلم رو هایبرنات گذاشتم
شارژش پر شده اما هنوز به برق وصله
تختمم ۱ هفته اس مرتب نشده
یک عالم خرت و پرت روشه
مقنعه وپالتویی که جمعه واسه آزمون پوشیدم هنوز رو دسته تخته
درصد فیزیکم منفی ۲ شده
یک هفته اس رو تخت خواهرم میخوابم
موهام چرب شده
هنوز مسواک نزدم
بیشتر از ۲ ساعته که دشوری دارم
وقتی مامانت ازت میپرسه:
هفته بعد آزمون داری؟
لازم نیست جوابشو بدی
خودش خوب میدونه برنامه چجوریاس
شما فقط باس با انگشت سبابه و وسطی دست راست
2 بار آروم بکوبی رو شقیقه ات
بعدش بگی فاتحه مع الصلوات.
برف نمیزنه ها...
اما انگار آب دَشّویی ما از سیبری لوله کشی شده.
دقت کردین تو وبلاگ های آقایون فقط خانوما نظر میدن؟
+در راه رضای خدا یکی RSS و نحوه استفاده ازشو بگه
تا ما هم بدونیم داستان چیه؟
* به جهنم که عنوان #زنان_علیه_زنان شده.
از ساعت 11 صبح تا 3 بعد ظهر به بیگاری جمعه گانه دعوت بودیم...
[ اینجوری ]
لبو خیلی خوب است
درست به همان اندازه ای که
دندان درد بد است.
* با لحن جناب خان بخوانید لطفا!
برفی که از سمت گیلان آمده بود ببارد؛
باران شد و ابر شد و رفت.
من نمیدونم این چه مسخره بازی ایه که راه افتاده
فری*گیت فیل/تره
سای/فون نیز هم
به علاوه نسخه دسکاری شده اپرای اندرویدی
وبلاگ ها و وبسایت ها در ابعاد زیاد و در مدت کم
یکی یکی دارن فیل/تر میشن
مشکوک نیس یکم؟
شاهنور خیلی شکایت از شکستگی های لوله داشت.
سبحان الله! این چه بدبختی است آب این محل را گرفته!
آقای پدر هم ناراضی. من هم ناراضی. عمو غفار هم ناراضی.
فلان فعله هم شاکی. خدا عاقبت امور را اصلاح کند.
+ روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه،با دخل و تصرف
+ آلما توکل فیلتر شد!!!
۹۸یا هم access denied میزنه!
به نظر من چشم ها تو وجود آدما
مث دخترهای خونوادس.
مهم نیست درد به کدوم عضو برسه؛
دختر غصه آماده ی خوردن برای هرکدومشونو داره...
+این پست قرار بود پر فحش و دری بری باشه
منتها باز هم خانومی کردیم و سکوت...
بعد از چند ماه بالاخره آمار قبولی رفقای راهنماییمو یافتم
صفا پزشکی اراک
فائزه دندون بابلسر
سید زهرا مهندسی نفت
راضیه عمران
فائزه سادات هم یکی از رشته های خوب مهندسی
تو منطقه 2 همشون!
+جای غصه خوردن
6 ماه مونده رو تلاش کن...
توقع زیادیه؟
حرفای نگفتتو کسی بفهمه...
درد های نگفتتو کسی بدونه...
روایت داریم یکی از عذاب های جهنم برزخی
دیدن فیلم کره ای با زیرنویس انگلیسیه...
به خودم قول داده بودم نرم سمت نوشته هاش...
بعد از 2 هفته تقریبا رفتم اینستا
نوشته بود:
هر چیز که در جستنِ آنی،آنی...
فکر کردم خب من کیم؟
هدفم چیه؟
خواننده باورت میشه؟
یه ربع فکر کردم
اونوقت گفتم:
هیچی؛ هیچیِ هیچی
راستشو بخواید
من یه دختر 18-19 ساله ام که فقط هیچی نیست...
تا حالا پیش اومده تاریخو گم کنی؟
بعد بری سراغ سالنامه ها و تقویم هات
تلاش هم بکنی که یکمی از حافظت مایه بذاری؟
اونوقت بفهمی که: هی وای من
هر جوریم که تا فلان تاریخ جون بکنم
برنامم جفت و جور نمیشه!
یه چند روز که گذشت تازه بفهمی
یک هفته از دنیا جلو افتادی
و هم اینکه هیچوقت نباید به حافظه ات اطمینان کنی...
امروز موقع سرخ کردن کتلت
حال مادری رو داشتم
که ۴-۵ تا از دختراش دم بختن
اما واسه هیچکدومشون
جهیزیه درسد و حسابی آماده نکرده
مردم یجوری میگن: من سالم درس میخونم
انگار بقیه دوس دخدر/ دوس پسر (ها!) شونو
مینشونن بغل دستشون
یه پاراگراف میخونن
یه ماچ تحویل میگیرن!
والا...
من مینویسم بازم منتها نظرات بستس!
لطفا به بزرگی- و یا حتی کوچیکی- خودتون ببخشید!
مچکریم
+ :)
خالم زنگ زده میگه:
کوثر وقت داری امروز ما بیایم
برای دوقلوها پاورپونت درست کنی؟
+ آره خاله شامم بمونین پیشمون
- خیلی خب پس ما 1 و نیم اونجاییم
# کجا دارن میان الان؟
ما هنوز ناهار نخوردیم که!
مدیونین فک کنین # ِمهمون نواز خواهر کوچیکم بود!
من اگه حوصله سر بر ام
اگه شفتم و مسخره
اگه گاهی زیادی حرف میزنم
اگه بی معرفتم
و حتی اگه بد دهنم
لطفا همینجوری تحملم کنید
بیشتر از این نمیتونم خودمو سانسور کنم...
-بابات گوشیشو چند گرفت؟
+نمیدونم من اصلاً نقشی تو خریدش نداشتم
صبح رفت بیرون
ظهر اومد گفت گوشی خریده
#دقیقاً، بابای منم صبح رفت سرکار
ظهر که اومد گفت:بچه ها بیاین با گوشی جدیدم آشنا شین...
-آقای پدر هم مث باباهای شما صبح رفت
بعد ظهر اومد دیدیم گوشی خریده پولشو داده
تازه میگفت: حالا ببین خوب هست یا نه؟
+ ویندوز 10 مان را عاشُق گردیدیم...
با حال زار و نزار افتاده تو تخت
میگه: تو بهم سرما دادی
میگم: من که سالمم
میگه: الان که نه؛ اول مهر
میگم: اول مهر کجا، ۶ آذر کجا؟
اصن گوز چیش به شقیقه؟
اینقد بدم میاد
اینقد بدم میاد
از کامنتایی که ته پستای
غم و اندوه و حزن و نفرین نالمون میاد
که چی؟:
لایک!
+بانو آزمونشو ریده(💩)
اعصاب نداره!
چقدر ماشین شخصی نعمت بزرگیه
اونوقت دختر های دیگه
از نشستن تو تاکسی ها
هزار بار تن و بدنشون میلرزه
که نکنه نرِ نامردی کنارشون بشینه
و من باز قدر نمیدونم
خدا مبدونه چقد از اصطلاح:
شما ها دیگه بزرگ شدین...
بدم میاد
وقتی میگه:
[آجی نمیدونی ما تو مدرسه چیکار میکنم...]
یعنی باید گوشتو واسه ۲ ساعت تمام
بهش قرض بدی
تا از ازدواج داداش دوستش
تا پیچوندن دبیر پارسالش
برات بگه!
میگفت مدرسه تموم شه حسرتشو میخوری
میگفتم بذار تموم شه نمیخورم
+ هیچوقت آدم حرف گوش کنی نبودم!
شاید اگه زبون نرم تری داشت
میتونست زندگی بهتری داشته باشه
اگه دخدر دار شدم
کاری میکنم که زبونش
۷ متر سر بقیه دراز باشه
اینو به خودم قول میدم!
شمام شب تا صب
تو دهن یه سرما خورده بخوابی
نتیجش همین میشه دیگه!
دلم تنگ مدرسه نیست اما
زنگ نماز میخواد
از اون زنگ تفریح های 35 دیقه ای
که پت و مت وار جیم بزنیم پشت مدرسه
من زار بزنم اون دلداری بده
بعد اون زار بزنه و من دلداری!
+ عجیب دلم گرفته بیخودی
+اون موقع ها شناسنامه پسرا رو
کوچیکتر میگرفتن.
داداش من شناسنامه اش
2 سال از خودش کوچیکتره
- چرا؟؟!
+ سربازی؛ دیرتر برن!
- با این حساب شما 5 سالگی رفتی مدرسه
داداشتون 9 سالگی؟!
# مث الان که خیلی از فوتبالیستا
سنشونو کم میکنن
که بیشتر بازی کنن!!
ممکنه یه آدمی که اصلا منطقی نیست
در عرض چند ماه به حد قابل تحمل بودن برسه؟
نمیدونم چرا گاهی
حال و احوال یه سری از آدما
شبیه آب و هوای مناطق قطبی میشه...
سرد و خشک
عاقا یه فیلمی دیدیم امشب
آقاهه تو یه نصفه لیوان آب
نمک میریخت
بعد نی رو آتیش میزد
تهشو نگه میداشت
۵ ثانیه میذاش تو آب نمک
نی رو که خارج میکرد
آب شروع میکرد به یخ بستن
مام این کارو کردیم
منتها فقط آب خنک شد!
یخ نبسد
+ هم اکنون اعصاب نداشته
و آماده پاچه گیری میباشیم
لغات خود را کنترل فرمایید
جا دارد به یکسری از دوستان بگوئیم
یک عدد شکلات که این همه داد و قال و پدر پدر ندارد
عزیزم!
آدمی که با سردرد بخوابه
با کابوس هم بیدار میشه!
کیا اعتقاد دارن
بخورد و بمرد
بهتراز
نخورد و بمرده؟
چرا همه به هم ربط دارن؟
یه وب میری
یا یه پیج اینستا
۱۰ نفری که از ۱۰ جای مختلف باهاشون آشنا شدی
همه با هم رفیقن
توام فقط اینجوری میشی:
o_O
میخواستم بهش بگم:
آقای نسبتا محترم
به جون و مال خودت رحم نمیکنی
به جون و مال مردم رحم کن
فکر کردم و دیدم
آدمی که به خودش رحم نمیکنه
چرا باید به دیگران رحم کنه؟
انقد بدم میاد از یه سری از آدما
که همه جا وب دارن
بلاگ و بلاگفا و پرشین بلاگ و بلاگ اسکای
و هزار کوفت و زهرمار دیگه
اینا عاطفه و احساس ندارن ینی؟
چقد راحت وباشونو فراموش میکننن
انگار که از اول اومده بودن
که بهترینشونو انتخاب کنن
قبول نمیکنن پای سختیش بمونن
این آدما تو دنیای واقعی
به ***در رو ها معروفن!
این همه حرف میزنیم هیشکی نمیشنوه
کافیه فقط حرف از چیزایی بزنیم
که نباید کسی بدونه
اونوقت کل ایران همزمان میریزن تو اتاقت!
یه دوستی
عکس نقاشیای سر جوونی باباشو
گذاشته وبش
چقدم که خوشگل بود
یاد بابام افتادم
و دفتر داستانش
که با خط ریز و خوشگل
تو یدونه از این دفتر قدیمیا
که روجلدش نوشته:
تعلیم و تعلم عبادت است !
داستاناشو نوشته بود!
و من از خوندنشون حظ میکردم
نسل بعد از ما قراره چیو ازمون ببینن و
عشق کنن از اینکه پدر و مادرشون ماییم؟
نوشته های وبیمون؟
که یه روز ییهو پاک شه کلش؟
یا اینستامون مثلا!
آقا حواستون به نوشته هاتون باشه
پس فردا شرمنده گوگولیاتون نشین!
همین که هر مردی فارغ از کوتاه یا بلندی قدش
یه کفش نهایتا با ۳ سانت پاشنه میپوشه
ینی« قدرت دست شماس »
نه مث ما که باید
واسه۳ وعده عروسی پشت هم
هم غصه داشته باشیم
که چه بلایی سر پاهامون میاد!
میگم زشت نباشه یه وقت
یه سری از دوستان میان
کامنت خصوصی میذارن
ما نمیتونیم فحش کششون کنیم....
اصن یه وضی....
دوس دارم عاشق شم یکی بی قرارم باشه
به این امید بیدار شم شاید امروز بیدار شه
(⊙_⊙)
دخدره تو کماست؟
خواب اصحاب کهفه؟
یارو شیرازیه؟
داستان چیه؟
یه بار شنیدم مامان میگفت:
کنکور که داد صبرش بیشتر شد
اما خودم فکر میکنم
امثال مرد قد بلند و پانتی بنتی و دست هایم حافظه دارند
منو محکم کردن
یه جوری که دوباره خوندنشون
فکرمو داغون نمیکنه
اعصابمو بهم نمیریزه
فقط بهم یاد میده
جامعه چقد کثیفه...
من از سری آدم های واقع بینم
و البته کمی متمایل به خوشبینی
اما اگه دنیا پر از امثال من بشه
فاجعه بزرگی رخ میده
از ساخته نشدن چتر نجات گرفته
تا خیلی چیزهای دیگه
نمایشگاه دفاع مقدس ۱ هفته در ساله
اونوقت طرف تا سال بعد همین موقع
که دوباره این نمایشگاه راه بیوفته
عکس واسه تو اینستا گذاشتن داره!
جلل الخالق!!
+دوستان عزیز بیاید تلاش کنیم
هر قضیه ای که پیش میاد
بوقش رو در نیاریم....
+این ناشناس بودنم
زیر دندونم بد مزه کرده!
۱۰ دیقه نشستم
و براش آخرین پست کنار کبود کدر رو خوندم
میگه: همین یه ذره؟ کم بود که!
میگم: من بیل میزنم تِعیبَ نَرمَه(teieeba narma)
18 سالمه
جز دندونای کج و معوجم که نیاز به ارتودنسی دارن
و چشم چپم که 25% آستیگماته
و کم خونی خفیفی که دارم
تا جایی که میدونم سالمم
اما خوب میدونم اگه از سرطان نمیرم
قطعا سکته باعث مرگ منه
یک، دو، سه، هفتاد و هفت، هفتاد و هشت......
+علم پیشرفت کرده ما خبر نداریم
یا سوادا ته تابستون نم کشیدن!
از ناهار پریروز
تا الان که صبحونس
یعنی۴۸ ساعته تموم
دارم ماکارونی میخورم!
روبه روی خونه ما یه تعمیرگاه ماشین هس
چند روز پیش ماشین مامانو با کل دم و دسگاش
گذاشتیم اون جا
الان تمام آهنگ های فلش
که خودم زدم
داره از اون مغازه پخش میشه!
میتونیم بابت سرقت ادبی
ازشون شکایت کنیم عایا؟
بعد از اون آزمایش بیخود
قوت غالب من شده
شیر و پنیرو قرص آهن البته
اونم منی که سالی یه بار شیر میخوردم
و قرص هرگز
یکی فقط ربط مستقیم
لبنیات و به آنمی
که هی مامان روش تأکید داره رو
به من بگه ممنون میشم
درست وقتی که با دست پر
عاقآ
به قول این دختر مدله:
چشمون زدین؛ نه؟
چشمون زدن.
این فالوورا چشمون زدن؛
چشتون درآد!
از صبح هرجا سرزدم
دیدم واسه پستا دوتا دوتا کامنت گذاشتم
جالب اینجاست که
فک میکردم کامنت نذاشتم اصن
خدا آخر عاقبت منو باکنکوربخیر کنه
۴ باره اشکم اومد امروز
کنترل هاتونو دوستان
+تولد آبجی خانوم امام رضامون مبارک
-اللهم صل علی محمد و آل محمد
+ چه استعداد هایی که کشف نشد
+ داستان دبیریه که همش میگف
فیزیک سخته
+ و گویا از قدیم
روی دست چپش
اسم آقا شون باتیغحک بوده
نت نباشه حس میکنم کلی کار نتی دارم
وقتی هست باخیال راحتوسایل الکترونیکی و میذارم کنار
به زندگیم میرسم
+به یه سری ها هم باس گف آی فش حقدس حقدس حقدس
+دیوانگی هم عالمی داره ها
+بعضی از حرف ها رو باس با طلا نوشت
از نوشتن افکار و ایده ها و خاطره نویسی زد
که واسه بعضیا عجیب صدق میکنه
+ عقده ای ها به بهشت نمیروند
(شعار هفته وب)
+ والا
منتها های ما کجا و هویخداکجا
+اینجوریاس!