یک بانوی اسفندی - شرحی بر نوشا عدیدم
در دومین سال تحصیلمان در آن خراب شده(ان شا الله)
دبیری داشتیم محمدی نام
قوت غالب این بانو سوتی بود
روزی در کلاس نگار را مورد خطاب قرار داده و گفت:
نوشا عدیدم
که مقصود عزیزم خودمان بوده گویا
و زان پس سوژه ای گردیده در بین شاگردان، تپل
و ما نیز به نحو ضایعی
جلساتی چند بعد از آن واقعه ی خطیر
خواستیم در کلاس خطابه ای را ایراد کنیم، بلند
که اینگونه کلید می خورد:
نوشا عدیدم ....
از پهلوی سوراخ شدیمان توسط آرنج معصوم بانو که بگذریم
چشم غره های محمدی و اخلاق گندش تا آخر دبیرستان با ما بود.