-اینجا نشستی چیکار؟

+برم پایین چیکار کنم؟ تبلتو مامان گرفته تا 4 شنبه هم نمیده...

-باهات دعوا میکنم بری بیرون

تو میگی تبلت ندارم 

درسمم خوندم

دیگه چیکار کنم

منم میگم مامان بت تبلتتو بده

+آآآآی نکن عوضی(با صدای بلند بخوانید)

- چته؟

+مثلا داریم دعوا میکنیم دیگه!

-زهر مار گمشو بیرون دیگه(ایضا با فریاد)

[5 دیقه بعد]

+ سلام بابا خوبی؟

...

+ درس ندارم مامان گفت اگه تو بذاری بهم تبلت میده!

...

+ دو زنگ آخر ورزش داشتیم معلم یادش رفت بگه. بگیرم؟

...

+مرسی خداحافظ


خلاصه این آبجی خانوم ما تبلتشو گرفت و بازی کرد
منتها کل مکالمه با آقای پدر سوری بود و مامان خانوم رو عمیقا دور زد!
پدر سوختگی رو باهاس از دهه 80یا آموخت!