ساخته رضا عطاران

متفاوت با اون چیزی که از ساخته های این مرد در ذهن داشتم

قصه مردی که 40 سال دیوانه وار عاشق زنی بود

که اون زن هر بار چیز یا فرد دیگری رو ترجیح میداد

انگار که تو ضمیر ناخودآگاه اون زن حک شده بود:

این مرد تا ابد هست

تا ابد منتظر من میمونه

پس بذار چیز ها/ افراد دیگه رو تجربه کنم...

زن ستیز نیستم اما

به نظر من مرد قصه حق این زن نبود.

اگه 40 سال آینده این زن تنها میموند، شاید لیاقت داشتن این مرد رو پیدا میکرد

اون از جوونیش و زندگیش برای این زن مایه گذاشت

و هر باری که اون زن شاد از ایران میرفت و تنهاش میذاشت فقط به رفتنش لبخند میزد...

قصه باید اون جایی تموم میشد که زن،غمگین، از پنجره هواپیما به بیرون خیره میشه...

و مرد پشت به دوربین داره سیگار میکشه و گریه میکنه

درست 1 ثانیه قبل از به صدا در اومدن زنگ...

این یعنی زندگی واقعی .