گاهی پیش میاد 
یه شعر یا یه متنی میخونی و خوشت میاد
احتمالا میگردی پیج شاعر یا نویسنده رو پیدا میکنی
شروع میکنی به خوندن باقی اشعارش
کافیه اون نویسنده جوون باشه و هورمون های تو سر جاشون نباشن
چند روزی طول میکشه تا آرشیوش رو بخونی
کم کم نوشته هاش جذاب میشه و بعد از چند وقتی خودش
شروع میکنی دنیای مجازی رو زیر و رو کردن تا ازش بیشتر بدونی
اینستاگرام تلگرام وبلاگ ها و...
وبعد کامنت گذاریت شروع میشه
کافیه کمی دیر جواب بده حوصله نداشته باشه نت نداشته باشه یا هرچی...
توام عاشق
دلت میشکنه
تلاش میکنی برای سنگین رنگین بودن
چند وقتی سمت خودش و نوشته هاش نمیری
خنده داره که اینجوری میخوای ناراحتیت رو به کسی نشون بدی که حتی نمیشناسه کی هسدی
وبعد دوباره خودت برمیگردی
میخونی کامنت میذاری و باز حس میکنی بهت بی توجهی شده
و باز میری 
باز برمیگردی سنگین رنگین تر از قبل
این بار تکلیفت با خودت معلوم نیست
دوسش داری؟
نداری؟
احترامه؟
نیست؟
تحسینه شاید هان؟
خودت نمیدونی هرچند.
اما هنوز هم موقع خوندن جواب نظراتش دلت بوم بوم میکنه
هرچند نه تو چیز خاصی میگی
نه اون جواب خاصی میده

+آدم خیلی باید دیوانه باشه که هنوز هم تو دنیای مجازی عاشق بشه